مرکز آفرینشهای هنری معبر
مرکز آفرینشهای هنری معبر
آخرین مناجات دکتر شهید مصطفی چمران
اي حيات! با تو وداع مي کنم، با همه مظاهر و جبروتت. اي پا هاي من! مي دانم که فداکاريد و به فرمان من مشتاقانه به سوي شهادت صاعقه وار به حرکت در مي آييد. اما من آرزويي بزرگتر دارم. به قدرت آهنينم محکم باشيد و اين پيکر کوچک، ولي سنگين از آرزوها و نقشه ها و اميد ها و مسوليتها را به سرعت مطلوب به نقطه دلخواه برسانيد. در اين لحظات آخر عمر، آبروي مرا حفظ کنيد. شما سالهاي دراز به من خدمت ها کرده ايد. از شما آرزو مي کنم که اين آخرين لحظه را به بهترين وجه، ادا کنيد. اي دست های من! قوي و دقيق باشيد اي چشمان من ! تيز بين باشيد. اي قلب من! اين لحظات آخرين را تحمل کن. به شما قول مي دهم که پس از چند لحظه همه شما در استراحتي عميق و ابدي آرامش خود را براي هميشه بيابيد. من چند لحظه بعد به شما آرامش مي دهم، آرامش ابدي. اين لحظات حساس وداع با زندگي و عالم، لحظات لقاي پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ بايد زيبا باشد. در راه تو من مسوليت تام دارم که در مقابل شدائد و بلايا بايستم، تمام ناراحتي ها را تحمل کنم. رنج ها را بپذيرم، چون شمع بسوزم و راه را براي ديگران روشن کنم. اي خدا! من بايد از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان، مرا از اين راه طعنه زنند. بايد به آن سنگ دلاني که علم را بهانه کرده و به ديگران فخر مي فروشند ثابت کنم که خاک من هم نخواهند شد.بايد همه آن تيره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم، آنگاه خود خاضع ترين وافتاده ترين فرد روي زمين باشم... شهادت این شیر مرد عرصه دفاع و شهادت تسلیت باد
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:زنان , آخرالزمان , امر به معروف ,دنیا, :: 16:47 :: نويسنده : معبری به سمت خدا زنان آخر الزمان روزی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در جمع صحابی خود فرمودند: چگونه می شود حال شما هنگامی که زن های شما فاسد شوند و جوانان شما به فسق و فجور بگرایند و شما نیز به جای امر به معروف امر به منکر و نهی از معروف نمایید!! معروف را منکر بپندارید و منکر را معروف!! اصحاب با تعجب پرسیدند : آیا چنین وضعی پیش خواهد آمد؟ پیامبر فرمودند: بلی بدتر از این هم خواهد شد. هنگامی که زن ها برای طمع دنیا در داد و ستد همسرانشان شرکت کنند. مردها خود را به صورت زن و زن ها خود را به صورت مرد در می آورند و لعنت خدا بر اینان. زنا دادن بصورت یک فضیلت برای زن بازگو می شود دیگر منتظر شب نمی شوند که تاریکی آنها را بپوشاند، زیرا جرأت بر خدا به آن حد می رسد”. محمد باقر مجلسی در بحار الانوار می نویسد: یعنی دیگر نیازی به مخفی کاری نیست، بلکه آشکارا گناه می شود . در آخر امت من مردانی پیدا می شوند که زنانشان در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند و بر سرشان چیزی همانند کوهان اشتران لاغر است آنها عطر بهشت را نمی شنوند آنها را لعنت کنید که آنها از رحمت خدا به دور هستند. ( روایت از بحارالانوار ج۵۲ ص۲۵۴تا۲۶۰) دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:سختی مرگ , فشار مرگ , سوال قبر , گوارا بودن مرگ, :: 10:21 :: نويسنده : معبری به سمت خدا فشار دردناک مرگ ضرورت فراهم آوردن «ايمان مستقر» مبادا بيدين بميريد يعني ديني فراهم كنيد كه با شما تا قبر باشد يعني ايمان مستقر فراهم كنيد چون ايمان اگر مستودع باشد با فشار مرگ گرفته ميشود اين طور نيست كه فشار مرگ نظير فشارهاي بيماريهاي ديگر باشد كه قابل تحمل باشد چون اگر قابل تحمّل باشد كه روح بدن را رها نميكند پس اگر تمام اعضاي بدن انسان را تكه تكه كنند، دردش همانند مرگ نيست، نميشود آن را توصيف كرد. اگر قابل تحمل بود بدن را روح ترك نميكرد؛ پس فشار و طامّه موت آن چنان دردناك است كه قابل تحمل نيست؛ چون قابل تحمل نيست انسان تسليم ميشود. خب آن فشار كه نميگذارد براي انسان عقيده بماند، اگر عقيده مستقر نباشد، ملكه نباشد نميماند. راز عجز از پاسخگويي در قبر اينكه در سؤال قبر سادهترين مسائل را سؤال ميكنند و خيلي ها در قبر ميمانند و نميتوانند جواب بدهند براي اينكه فشار مرگ همه آن خاطرات حصولي را از ياد انسان ميبرد در موقع امتحان كه مسائل ساده را سؤال نميكنند مسائل پيچيده را سؤال ميكنند در حالي كه در قبر سادهترين مسئله را سؤال ميكنند كه خداي تو كيست. خب هر بانماز و بينمازي بالاخره ميداند الله جل جلاله رب، اوست چه انسان مطيع چه عادل چه فاسق بالاخره ميداند قرآن كتاب اوست اسلام دين اوست كعبه قبله اوست، رسول خدا [صلّي الله عليه وآله وسلّم] پيغمبر اوست اهل بيت [عليهمالسلام] ائمه ما هستند اينها را كه ميداند اما در قبر يادش نيست يعني فشار مرگ آنچنان فشاري نيست كه براي انسان حافظه بگذارد لذا در قبر در حد كافر است جواب نميدهد يعني نميداند ساليان متمادي وقتي معذّب در برزخ ماند در بعضي روايات دارد تازه كمكم يادش ميآيد كه پيغمبر او كسي است كه قرآن بر او نازل شده، نام مبارك حضرت اصلاً يادش نميآيد. اين [فراموش نكردن خدا، رسول، قرآن و...] با ايمان مستقر ميسازد نه با ايمان مستودَع. هم ما را به اصل اسلام دعوت كردهاند. هم اسلام مستقر كه آنچنان در جان ما عجين بشود كه با فشار مرگ از بين نرود. فرمود: با اسلام بميريد: ﴿فلا تموتن الاّ وانتم مسلمون﴾ اينكه فرمود: ﴿فلا تموتن الا و أنتم مسلمون﴾ مسئلهٴ هشدار دادن مرگ هم خودش در توصيه نقشي دارد؛ لذا يوسف(سلام الله عليه) عرض كرد: ﴿توفّني مسلماً﴾ ؛ خدايا! آن توفيق را بده كه من مسلمان بميرم يعني اسلام آنچنان در جان من ملكه شده باشد و عجين شده باشد كه من مسلم بميرم [و] اين فشار مرگ نتواند در من اثر كند. گوارا بودن مرگ در ذائقهٴ مؤمن و سرّش اين است كه اگر كسي ايمان مستقر داشت فشار نميبيند؛ نه [اينكه] فشار ميبيند و ميرهد؛ چون براي مؤمن اصلاً مرگ فشاري ندارد شما روايات موت را ملاحظه بفرماييد. هيچ لحظهاي گوارا تر از لحظه مرگ براي مؤمن نيست در تمام دوران عمر اگر خوشيهايي را پشت سرگذاشته، هيچ نشاط به آن اندازه نيست كه انسان دارد جان به دوست ميدهد. خب براي او فشار نيست اصلاً. اگر كمي آلودگي داشته باشد مختصر فشار ميبيند چون فشار نميبيند اين گوهر از دستش نميافتد. آن كه فشار ميبيند اين گوهر از دستش ميافتد تا دوباره بگيرد دشوار است.
حضرت آیت الله جوادی آملی تفسير سوره مبارکه بقره جلسه 231
دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:اول خدا بعد دکتر , کفر , شرک , خدا ,امام صادق , :: 10:5 :: نويسنده : معبری به سمت خدا شرك مؤمنان در بيان امام صادق(عليهالسلام) در ذيل اين آيه كريمه است از امام(سلام الله عليه) سؤال ميكنند، چطور اكثر مؤمنين مشركند؟ فرمود: همين كه ميگويند: «لولا فلان لهلكت» ؛ اگر فلان كس نبود ما از بين ميرفتيم. يا همين تعبيري كه رايج است بين ما ميگوييم «اوّل خدا دوّم شما» يا «اوّل خدا دوّم فلان طبيب اگر نبود اين مشكل ما حل نميشد» براي خدا يك اوليّتي قائل هستيم كه ثانياش را طبيب يا غير طبيب تأمين ميكند، اينكه اسلام نشد. اگر خدا ﴿هو الاوّل و الآخر﴾ است ديگر ثاني و ثالث و رابع ندارد بعد به امام عرض كردند: پس ما چه بگوييم فرمود: نگوييد «لولا فلان لهلكْتُ»، نگوييد اگر فلان كس نبود مشكل ما حلّ نميشد، بگوييد: خدا را شكر كه از اين راه مشكل ما را حلّ كرد. كسي حق ندارد بگويد اگر آب نبود من ميمردم، بايد بگويد خداي سبحان از راه آب عطشم را برطرف كرد لسانش، لسان ابراهيمي باشد كه بگويد ﴿يطعمني و يسقين﴾ . نگويد اگر آب نبود من ميمردم، بگويد اگر ساقي نبود من ميمردم [و] ساقي خداست آب از مجاري فيض و رحمت اوست فرمود: ﴿يطعمني و يسقين﴾ اينكه گفتهاند: در كنار سفره غذا كه نشستيد بعد از غذا بگوييد «خدا را شكر ميكنيم كه أطعمنا و أكرمنا: او مطعم ماست او ساقي ماست» اگر كسي موحّد بود همه حالات را و همه بركات را از ناحيه خداي سبحان ميداند حضرت آیت الله جوادی آملی تفسیر سوره بقره ما کی میمیریم؟؟؟ اومد پيشم حالش خيلي عجيب بود فهميدم با بقيه فرق ميکنه گفت :حاج آقا يه سوال دارم که خيلي جوابش برام مهمه گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال ميشم بتونم کمکتون کنم گفت: من رفتني ام! گفتم: يعني چي؟ گفت: دارم ميميرم گفتم: دکتر ديگه اي رفتی، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاري نميشه کرد. گفتم: خدا کريمه، انشاله که بهت سلامتي ميده با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بميرم یعنی خدا کريم نيست؟ فهميدم آدم فهميده ايه و نميشه گول ماليد سرش گفتم: راست ميگي، حالا سوالت چيه؟ گفت: من از وقتي فهميدم دارم ميميرم خيلي ناراحت شدم از خونه بيرون نميومدم کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن تا اينکه يه روز به خودم گفتم تا کي منتظر مرگ باشم خلاصه يه روز صبح از خونه زدم بيرون مثل همه شروع به کار کردم اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار اين حال منو کسي نداشت خيلي مهربون شدم، ديگه رفتاراي غلط مردم خيلي اذيتم نميکرد با خودم ميگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن آخه من رفتني ام و اونا انگار موندنی سرتونو درد نيارم من کار ميکردم اما حرص نداشتم بين مردم بودم اما بهشون ظلم نميکردم و دوستشون داشتم ماشين عروس که ميديدم از ته دل شاد ميشدم و دعا ميکردم گدا که ميديدم از ته دل غصه ميخوردم و بدون اينکه حساب کتاب کنم کمک ميکردم مثل پير مردا برای همه جوونا آرزوي خوشبختي ميکردم الغرض اينکه اين ماجرا منو آدم خوبي کرد و مهربون شدم حالا سوالم اينه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آيا خدا اين خوب شدن منو قبول ميکنه؟ گفتم: بله، اونجور که میدونم و به نظرم ميرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزيزه آرام آرام خدا حافظي کرد و تشکر، وقتی داشت ميرفت گفتم: راستي نگفتي چقدر وقت داري؟ گفت: معلوم نيست بين يک روز تا چند هزار روز!!! يه چرتکه انداختم ديدم منم تقريبا همين قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بيماريت چيه؟ گفت: بيمار نيستم! گفتم: پس چي؟ گفت: فهميدم مردنيم، رفتم دکتر گفتم: ميتونيد کاري کنيد که نميرم گفتن: نه گفتم: خارج چي؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجي مارفتني هستيم وقتش فرقي داره مگه؟ باز خنديد و رفت و دل منو با خودش برد... واقعا كي مي دونه تا كي هست؟! بازي هاي زندگي رو نبايد خيلي جدي گرفت... به نقل از وبلاگ هستیم تا پای جان پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:بهتر از کیمیا, :: 14:6 :: نويسنده : معبری به سمت خدا هدیه حاج حسنعلی نخودکی به امام خمینی (ره) از حضرت آیت الله آقا موسی شبیری زنجانی نقل شده است که: در سفری که امام خمینی(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام درصحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید درحدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می گوید با شما سخنی دارم. حاج حسنعلی نخودکی می گوید: من درحال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما می آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می آید و می گوید چه کار دارید؟ امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (ع) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟ حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند: اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول می دهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و درهر جائی به کار نبرید؟ امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان می بارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند : نه نمی توانم چنین قولی به شما بدهم. حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید روبه ایشان کرد و فرمود: حالا که نمی توانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد می دهم و آن این که بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هوالعلی العظیم» می خوانی .و بعد تسبیحات فاطمه زهرا(س) را می گویی . و بعد سه بار سوره توحید «قل هوالله احد» را می خوانی . و بعد سه بار صلوات می گویی و بعد سه بار آیه مبارکه: و من یتق الله یجعل له مخرجا. و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدراً ؛ (طلاق/2 و 3) (هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و او را از جائی که گمان ندارد روزی می دهد، و هرکس برخداوند توکل کند کفایت امرش را می کند، خداوند فرمان خود را به انجام می رساند، و خدا برای هرچیزی اندازه ای قرار داده است.) را می خوانی که این از کیمیا برایت بهتر است جمعه 12 خرداد 1391برچسب:زیارت امام رضا (ع), :: 18:51 :: نويسنده : معبری به سمت خدا دارالشفای آل محمد (صلوات الله علیه) برگ هایی برگرفته از سیره علامه طباطبایی در زیارت امام رضا علیه السلام علامه طباطبایی میفرمودند: «همه امامان علیهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا علیهالسلام محسوس است.» و در نقلی دیگر، بیان میکردند: «همه امامان معصوم علیهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا علیه السلام ظاهر است.» و نیز میفرمودند: «انسان هنگامی که وارد حرم رضوی علیه السلام میشود، مشاهده میکند که از در و دیوار حرم آن امام رأفت میبارد.» ایشان هر ساله به مشهد مشرف میشد حتی در پنج شش ماه آخر عمر با همه کسالتی که داشت به مشهد مشرف شد. یکی از بستگان نزدیک ایشان میگفت: «با آغوش باز با آن کهولت سن و کسالت، جمعیت را میشکافت و با علاقه ضریح را میبوسید و توسل میجست که گاهی به زحمت او را از ضریح جدا میکردیم». ایشان میگفت: «من به حال این مردم که این طور عاشقانه ضریح را میبوسند، غبطه میخورم». فرزند ایشان نقل میکردند: در سال آخر حیاتشان به دلیل کسالتی که داشتند و بنا به تأکید و توصیه پزشکِ مخصوص نمیخواستیم که ایشان به مشهد مقدس بروند. ولی ایشان اصرار داشتند و رفتند. پس از مراجعت از مشهد، به ایشان گفتم : سرانجام به مشهد رفتید، فرمود: «پسرم جز مشهد کجاست که آدم بتواند دردهایش را بگوید و درمانش را بگیرد؟» علامه طباطبایی وقتی به مشهد، مشرف میشد، از وی تقاضا میکردند که در خارج از مشهد چون طُرقبه و ... به دلیل اعتدال هوا، سکونت داشته باشند و گهگاهی برای زیارت مشرف گردد. ایشان ابداً قبول نمیکرد و میفرمود: «ما از پناه امام هشتم به جای دیگری نمیرویم.» یکی از شاگردان علامه طباطبایی میگوید: «... هیچ به خاطر ندارم که از اسم هر یک از ائمه علیهمالسلام بدون ادای احترام گذشته باشند. در مشهد که همه ساله مشرف میشدند و تابستان را در آنجا میماندند وقتی وارد صحن حضرت رضا علیه السلام میشدند، بارها که در خدمتشان بودم و میدیدم که دستهای مرتعش را روی آستانه در میگذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانه در را میبوسیدند، گاهی از محضرشان التماس دعا درخواست میشد میگفتند: «بروید از حضرت بگیرید؛ ما اینجا کارهای نیستیم؛ همه چیز آنجاست! ». زمانی نویسنده مشهوری بوسیدن ضریح امامان علیهم السلام و این قبیل احترام نهادنها را تشنیع میکرد. وقتی سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوی علیه السلام عرض کردند، ایشان فرمود: «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضریح، زمین را میبوسیدم». و روزی در صحن حرم امام رضا علیه السلام شخصی به علامه [که اصلاً اذن نمیداد کسی دست ایشان را ببوسد] عرض کرد: «از راه دور آمدهام و میخواهم دست شما را ببوسم.» علامه فرمود: «زمین صحن را ببوس که از سر من هم بهتر است! ». یک بار علامه میخواستند به روضه رضوی علیه السلام مشرف شوند. به ایشان عرض شد: «آقا! حرم شلوغ است؛ وقت دیگری بروید!» فرمودند: «خوب، من هم یکی از شلوغها! » و رفتند. مردم هم که ایشان را نمیشناختند تا راهی برایشان بگشایند و در نتیجه، هر چه سعی کردند دستشان را به ضریح مبارک برسانند، نشد و مردم ایشان را به عقب هل دادند. وقتی بازگشتند، اطرافیان پرسیدند: «چطور بود؟» فرمودند: «خیلی خوب بود! خیلی لذت بردم! ». حجت الاسلام معزّی نقل میکند که یک بار در ایام طلبگی به مشهد رفته بودم و در صحنهای حرم رضوی علیه السلام قدم میزدم و به بارگاه امام مینگریستم اما داخل رواقها و روضه نمیرفتم. ناگهان دست مهربانی بر روی شانههایم قرار گرفت و با لحنی آرام فرمود: «حاج شیخ حسن! چرا وارد نمیشوی؟!» نگاه کردم و دیدم علامه طباطبائی است. عرض کردم: خجالت میکشم با این آشفتگی روحی بر امام رضا علیه السلام وارد شوم. من آلوده کجا و حرم پاک ایشان کجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود: «طبیب برای چه مطب باز میکند؟ برای این که بیماران به وی مراجعه کنند و با نسخه او تندرستی خود را بیابند. این جا هم دارالشفای آل محمد ـ علیهم السلام ـ است. داخل شو که امام رضا علیهالسلام طبیب الأطباء است » نکاتی در باب فضیلت ماه رجب
ساعاتی بیشتر به حلول ماه رجب باقی نمانده، ماهی که ماه امیرالمؤمنین علی بن ابن ابی طالب (ع) خوانده شده و درباره فضیلت ها، اعمال و مبارکی آن فراوان گفته شده است.
دعای پیامبر (ص) در ماه رجب چون رسول خدا(ص) نظرش به هلال رجب مىافتاد میفرمودند: خدایا ماه رجب و شعبان را بر ماه مبارک گردان و ما را به ماه مبارک رمضان رسانده و بر گرفتن روزه و عبادت و بر حفظ زبان و پوشیدن چشم از نامحرمان یارى فرما و بهره ما را از آن ماه تنها گرسنگى و تشنگى قرار نده. (سننالنبی، ج1، ص363)
رجبیون کجایند؟ حضرت امام صادق(ع) فرموده است: روز رستاخیز سروشى از درون عرش ندا مىدهد رجبىها کجایند؟ گروهى برمىخیزند که چهرهشان براى مردم محشر مىدرخشد، بر سرشان تاج پادشاهى آکنده از مروارید و یاقوت است. همراه هر یک از ایشان هزار فرشته از سوى راست و هزار فرشته از سوى چپ ایستادهاند و به او مىگویند اى بنده خدا! کرامت خداى بر تو گوارا باد! از عرش هم ندا مىآید که اى بندگان من! سوگند به عزت و جلال خودم جایگاه شما را گرامى و عطاى شما را جزیل قرار مىدهم و غرفههایى از بهشت به شما ارزانى مىدارم که از زیر آن جوىها جارى است و جاودانه در آن خواهید بود و پاداش عملکنندگان چه نیکوست، شما براى من در ماهى، روزهی مستحبى گرفتید که حرمت آن ماه را بزرگ و حق آن را واجب کردهام. اى فرشتگان من! اى بندگان و کنیزکان مرا به بهشت درآورید. امام صادق اضافه فرموده که این پاداش کسى است که چیزى از ماه رجب را روزه بگیرد، هر چند یک روز از دهه اول یا دوم یا آخر آن باشد. (روضةالواعظین، ج2، ص402)
پاداش روزه در ماه رجب امام محمد باقر(ع) میفرمایند: هر که یک روز از ماه رجب را روزه دارد از اول یا وسط یا آخر ماه خدا بهشت را بر او واجب کند و روز قیامت با ما هم درجهاش سازد و هر که دو روز از رجب را روزه دارد به او گویند کردار از سر گیر که خدا آنچه گذشت از برایت آمرزید و هر که سه روز از رجب روزه گیرد باو گویند گذشته و آیندهات آمرزیده شد، براى هر که از برادران گنهکارت خواهى شفاعت کن و براى آشنایانت و هر که هفت روز از رجب را روزه دارد هفت در دوزخ بر او بسته گردد و هر که هشت روز از رجب را روزه دارد هشت در بهشت به رویش باز شود تا از هر کدام خواهد در آید. (أمالی الصدوق، ص 6)
نهری به نام رجب از پیغمبر(ص) روایت است که در بهشت نهری است به نام رجب، آبش از برف سفیدتر و از عسل شیرینتر و هر که یک روز از رجب روزه دارد از آن بیاشامد.(بحار، جلد55 ، باب 13، ص341)
فاصله دوزخ از روزهدار رجب امام کاظم(ع) فرمود: رجب ماه بزرگى است که خداوند در آن ماه پاداشها را دو چندان کند و گناهان را پاک سازد. هر که یک روز از ماه رجب را روزه بدارد، دوزخ به اندازه مسافت صد سال از او دورى گزیند و هر که سه روز از ماه رجب را روزه بدارد بهشت بر او واجب آید. (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 54
آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان |
||
|